مفعول به :
این
مفعول همون مفعولی است که شما از کلاس سوم راهنمایی باهاش آشنا میشید .
همونی که در جواب به سوال چه چیزی را؟ یا چه کسی را ؟ می اید . در ضمن اگر
کلمه ای هم داشتید که معنای متمم فارسی رو داشت (می دونید که متمم اسمی
است که بعد از حروف اضافه میاد ) ولی حرف اضافه قبلش نیومده بود و فقط در
معنا معنی اون حرف رو می شد فهمید ، اون هم جزء مفعول به حساب میشه .
توجه:
تمام
ضمایر متصل منصوبی (ه . هما. هم . ها .هما .هنّ . ک .کما . کم . ک . کما
.کنّ . ی . نا) در صورتی که به فعل اضافه شوند مفعول به می باشند . مثل :
جئتک /آمدم . به سوی چه کسی ؟ تو . ک مفعول به و محلا منصوب است .
در ضمن تمام ضمایر منفصل نصبی هم مفعول به هستند . (ایاه . ایاهماو)
مثال :
هو شکرَ ربَّه . او تشکر کرد از پروردگارش .
می بینید که معنای از درون جمله هست ولی درعبارت نیامده (کلمه مِن) . بنابراین رب ، مفعول است و منصوب .
یا عبارت :
هما سرقا اموالَ الیتیم . آن دو پولهای یتیم را یدند .
میگوییم : چه چیزی را یدند ؟ اموال را .
پس کلمه اموالَ میشود مفعول به و منصوب هم می باشد .
مفعول له (لاجله) :
همونطوری
که از اسمش پیداست مفعولی است که برای بیان علت میاد و کافی است از خودمان
بپرسیم : برای چه؟. یعنی برای خاطر چیزی و در حقیقت علت وقوع فعل رو بیان
میکند . و با معنای (ل =برای )همراه می باشد . . در ضمن اغلب به شکل مصدر
می آید ولی این مصدر از جنس خود فعل نیست . و اگر همراه با (ال ) باشد یا
به شکل مصدرنباشد ، قبل از مفعول یک ( ل ) می اید و آن را مجرور می کند ولی
اگر با (ال) همراه نباشد منصوب می باشدو مصدرهم هست . مثال :
جئتُ
للکتابة . آمدوم برای خاطر نوشتن . الکتابة مجرور است به خاطر حرف جر ل
و حرف جر هم امده چون الکتابة همراه با (ال ) می باشد . اما اگر ل نیاید :
جئتُ کتابة ً . آمدم . (برای چه) برای خاطر نوشتن .
پس نتیجه می گیریم که حرف (ل) باید در تقدیر و مفهوم ان باشد .
یا مثلاً :
لاتقتلوا اولادکم خشیة َ املاقٍ . فرزندانتان را به خاطر ترس از گرسنگی نکشید .
نکشید . چه کسانی را ؟ فرزندان را / پس ، فرزندان می شود مفعول به . چرا نکشید ؟ به خاطر ترس / پس ، خشیة میشود مفعول له
مفعول فیه :
مفعولی است که به شکل ظرف زمان یا مکان است و حتما معنای کلمه (فی = در) را درون خود دارد . درست مانند اسمش که مفعول فیه است .
مثال :
سافرتُ
یومَ الجمعة . مسافرت کردم در روز جمعه . می بینید که معنای فی= در قبل از
کلمه یوم قرار گرفته و یوم هم ظرف زمان است . پس یوم = مفعول فیه و منصوب
است .
یا درعبارت : اشترکنا فی مراسیم الدعاء لیلة َ الجمعة .
در
شب جمعه در مراسم دعا شرکت کردیم . می بینید که گفته : در شب جمعه در حالی
که خود کلمه فی قبل از ظرف زمان لیلة نیامده است . پس، لیلة مفعول فیه و
منصوب است .
مفعول مطلق:
این مفعول مصدری است از جنس فعل . که به سه شکل تاکیدی / عددی یا نوعی است .
مطلق تاکیدی ،زمانی است که برای تاکید وقوع فعل جمله می اید . مثل :
استغفرتُ استغفاراً . یُکرمانِ المومن َ اکراماً .
کلمات استغفارا که مصدری است از جنس فعل استغفرت و اکراما که مصدری است از جنس فعل یکرمان ، هردو مفعول مطلق تاکیدی هستند .
حال اگر بعد از این مفعول مطلق تاکیدی صفت یا مضاف الیه بیاید آن را از تاکیدی به نوعی تبدیل میکند .
هو یسعی سعیاً وافراً .
می بینید که سعیا مصدری است از جنس فعل یسعی و چون بعد از سعیا صفت وافرا قرار گرفته است پس ، سعیا مفعول مطلق نوعی است .
مفعول مطلق عددی زمانی است که مفعول مطلق دفعات و تعداد وقوع فعل را بیان میکند . مثل :
ضربتُه ضربة ً واحدة ً .
توجه :
مفعول مطلق گاهی فعلش در جمله حذف میشود . مثل کلمه های حقاً . سمعاً . طاعة ً و.
گاهی مفعول مطلق از جنس خود فعل نمی باشد بلکه در معنا با فعل مترادف است . مثل : جلستُ قعوداً . قعود همان معنای نشستن را می دهد .
مفعول معه :
اسمی است که بعد از واو معیت(همراهی) می آید . مثل : جئتُ و علیاً . به همراه علی آمدم . کتبتُ والقلمَ . با قلم نوشتم .
دراصل معنای کلمه (مع = با . همراه) در مفهوم گنجانده شده است .
دقت کنید که معمولا در مفعول معه اسم قبل از (واو) به شکل ضمیر متصل می اید .
حالا انواع مفعول را در این عبارت ها پیدا کنید .
* انتَ الذی قدرتَ کلَّ شیء تقدیراً .
* علینا ان نجتهد فی دروسنا اجتهاداً کثیراً .
* اُطیعُ امّی اکراماً لها .
* ورتلّ القران ترتیلاً .
* المسلمون یدعونَ اللهَ .
* إنّی دعوتُ قومی لیلاً و نهاراً .
* لایری جمالَ الحقیقة .
* الانسان یواحه فی حیاته الشدائد دائما .
بقیه مثال ها و سوالات رو هم خودتون از لابه لای متون پیدا کنید نه از تمرینات کلیشه ای .
در ضمن اون عبارت اخری رو علامت گذاری نکردم . حواستون باشد .
به نقل از sahrainfo
درباره این سایت